سلام

چه‌طورين؟‌چه‌خبرا؟

چند روز پيش دوست كلاس زبانم به هم زنگ زد و گفت فلاني كلاس ساعت 5 روز 8 تيره؛

من حواس پرت كه به كل يادم رفته بود امروز(يعني ديروز چون الآن ساعت سه نصف شبهخمیازه)داشتم با خودم فكر مي‌كردم تا يه مرتبه عدد 85 به ذهنم رسيد(كاملا ناخودآگاه) بعد يادم اومد اووو امروز كلاس دارم!نیشخند

ساعت 5خودمو رسوندم اونجا وقتي مدير مؤسسه داشت سخنراني مي‌كرد(رسم آموزشگاه ماست!)خنثی

ديدم فقط دو نفريم يعني من و دوستم كه بهم گفته بود ساعت 5 بيا!

اسم همرو خوندن كه برن تو كلاس بعد به من‌و اون نگاه كرد و گفت: پيام چرا الآن اومدي؟كلاس شما ساعت ديگه هستش!!تعجب

دهنم سرو... شد!خنده

تو اون گرما كه تو سر سگ مي‌زدي از لونش بيرون نميومد مچل شده بودم توسط دوست نادونم!

رفتم خونه يكم دور زدم واسه خودم بعد برگشتم مؤسسه و دوباره هم تكرار سخنراني رو ديدم ولي اين جلسه حال داد چون فقط حرف زديم بخاطر اينكه جلسه اول بود!dancing

راستي ديگه چه خبر؟؟

من كه ديگه دارم بخاطر اعلام نتايج هلاك مي‌شم!

جام جهاني هم كه انگار تازه شروع شده چون دوره گروهي خيلي كسل كننده بود ولي اين دوره حذفي قشنگ شده بازيها!!

ديگه هم آهنگ نمي‌ذارم!ساکت